79.فـــــــــــــرش
سلام دوستای نازنینم
عزاداریاتون قبول حق و التماس دعا
.
تاسوعای امسال خونه بودم،اصلآ حال و هوای رفتن به بیرونو نداشتم،و خوب شوهری هم دلخور شد ازم...
دلش میخواست با هم باشیم و بخاطر همینم صبح روز عاشورا اومد دنبالم و رفتیم بیرون...
نزدیک خونشون یه محلی هست که هر سال اونجا مراسم شبیه خوانی اجرا میشه و مامان سیدم برا اونجا نذر داره
امسال ما نذرشو بردیم و کمی هم از مراسم فیض بردیم...
شبم مراسم شام غریبان بود و بیرون رفتیم...
امسال نتونستم اونجوری که دلم میخواست عزاداری کنم و گریه کنم
نشـــــــد...
.
امروز صبح رفتیم مغازه ی آشنای همکار شوهری که فرش فروشی داره و فرشامونو انتخاب کردیم...
دو تا 6 متری با زمینه ی روشن و گلای رنگی که میشه با هر رنگی خونه رو چید...
.
تو دانشگاهم کنفرانس داشتم و چند روزی درگیرش بودم که با کمک خدای بزرگ خیلی عالی از آب دراومد و استاد کلی آفرین نثارم کرد
دوستتون دارمر